یه روز بابا و مامان میخواستن برن واسه مامان ماشین بگیرن من رو هم تحویل گرفتن و با خودشون بردن رفتیم نمایندگی تویوتا سه تا ماشین خشگل و با کلاس اونجا بود از وسطی خوشم اومد رفتیم از نزدیک نگاه کردیم خلاصه همونی که من گفتم مورد پسند شد.
سه تایی رفتیم پیش مدیر اونجا که اتفاقا آشنا هم از آب در اومد گفت خوب دخترم چه ماشینی میخواین؟
گفتم اون سوناتای خورشیدی. با تعجب نگام کرد گفت کدوم؟ گفتم اون ماشین وسطیه همون سوناتا خورشیدیه. یه لبخندی زد و گفت اون آزوراست. وقتی فهمیدم سوتی دادم گفتم میدونم منظورم رنگ خورشیدیش بود دوباره یه لبخند زد و گفت دخترم اون رنگ بژه اینجا نمایندگی خورشیدیه واسه همین اتیکت خورشیدی روی ماشیناست. کلی خجالت کشیدم سرخ و سفید شدم. دیگه چیزی نگفتم
فرشته