با دوستام تو مغازه وایستاده بودیم که یک دیگه از دوستام اومد با کلی درد تو چهره اش بهش گفتم چی شده ؟ طفلک گفتم رگم دست به دست شده …. (میخواست بگه دستش رگ به رگ شده)
شده بود سوژه خنده ما
علی از مشهد
یکی از همکارام خونه مون مهمون بود . گفت ببخشید دستشوئی کجاس .به پسرم که اون موقع ۴-۵ سالش بود گفتم عمو رو راهنمائی کن .
بعد از چند دقیقه دیدم صدای قهقهه این همکارمون رفت رو هوا. پرسیدم چی شد؟ گفت: از دستشوئی که اومدم بیرون این پسرت هنوز پشت در منتظرم بود . حوله رو که دست من دید گفت : شما با این حوله دست و صورتت رو خشک کردی ؟ گفتم آره ، چطوره مگه ؟ گفت : آخه من هر وقت می رم دستشوئی با این حوله … رو خشک می کنم .
ممد آقا از تهران
یروز تو حیاط خونمون با خواهرزاده م (آیدین) بودیم درخت همسایه بغلیمون کلی میوه داشت خواهرزاده م رفت رو پشتبوم که میوه بچینه نگو همسایمون تو حیاط بوده یهو پرسیدآیدین اونجا چکار میکنی : بچه هول شد گفت هیچی میخواستم ببینمم درخت شماهم از مال ماست.من اینور ترکیدم ازخنده.
الناز
یه شب میخاستیم از عروسی برگردیم. همه فامیل دم در تالار جمع شده بودن و داشتت گپ میزدن. منم خداحافظی کردم ورفتم ماشین رو بیارم.قفل مرکزی رو زدم وسوار شدم دیدم فرمون و گازو و کلاچ نیست. تازه فهمیدم که نشستم رو صندلی عقب. وقتی پیاده شدم که برم جلو بشینم دیدم همه فامیل دارن منو به هم نشون میدن و هی میخندن…
حسین از اصفهان
یه روز دوست مامانم زنگ زد خونمون پرسید مامان تشریف دارن؟منم گفتم نه نیستن پرسید کی میان مزاحم شیم؟گفتم تماس بگیرین اگه تشریف داشتن مزاحم شین!!!!!
مهتاب از اصفهان